فرهنگ و هنر 16 فروردین 1392 - 11 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

رو‌آوردن تام به توسعه و تمدن غرب، بدون انصراف از دین محقق نمی‌شود

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «راز سرزمین آفتاب» مقاله‌ای است (این مقاله در کتاب «فردایی دیگر» منتشر شده است) که شهید آوینی در آن توسعه تکنولوژیک غرب و مواجهه جهان شرق – و ژاپن به عنوان تنها کشور شرقی که توانسته به تاریخ غرب بپیوندد – را با آن به بحث و تامل گذاشته است؛ آوینی تلاش می‌کند از منظری فلسفی به «توسعه» بنگرد و از این رو به خوبی واقف است که این تلاش با صرف نظر از مواجهه سنت با مدرنیته به نتیجه نمی‌رسد، او در آغاز یادداشتش به این موضوع بنیادین می‌پردازد و سعی می‌کند ریشه‌های اقبال فرهنگ سنتی ژاپن به تمدن و توسعه جدید غرب را نشان دهد.

شهید سیدمرتضی آوینی در این مقاله به چگونه و چرایی موضوع توسعه تکنولوژی ژاپن و شراکتش با دنیای غرب پرداخته و اعتقاد دارد که تجدد غربی در جایی وارد می‌شود که یا شریعتی وجود نداشته باشد و یا اگر هم وجود دارد، این شریعت در راستای تفکر غربی کاملا انعطاف‌پذیر است؛ بر طبق دیدگاه آوینی شینتویسم ژاپنی پذیرای تجدد تکنیکی غربی بوده است. بازخوانی این مقاله از آن جهت اهمیت دارد که می‌تواند نسبت فرهنگی ما و غرب را به نحو خودآگاهانه افشا کند و از این نظر به خودشناسی فکری و درک موقعیت فرهنگی ما منجر شود؛ ما به عنوان یک تمدن و فرهنگ دینی که در سالهای اخیر بیش از هر دوره دیگری خود را در مواجهه با تمدن غرب می‌بینیم.

در مقاله «راز سرزمین خورشید» دین شینتو کشور ژاپن مورد بررسی قرار گرفته و ویژگی‌های دینی و فکری و نظریات مردم و اسطوره‌های این کشور مورد تحلیل سید شهیدان اهل قلم قرار گرفته است و تلاش می‌شود تناسب این اندیشه‌ها و اسطوره‌ها با تفکر غرب، با هدف بازیابی جایگاه تمدنی بومی ایرانی اسلامی، روشن شود. آوینی مقاله‌اش را اینگونه آغاز می‌کند:

«از میان کشورهای این سوی کره زمین، ژاپن تنها کشوری است که توانسته در تقدیر تاریخی دنیای جدید شریک شود و به توسعه تکنولوژی که تنها نشانه این امر است دست یابد و حتی در رقابت با آمریکا تا آنجا پیش رود که بتواند خود را همچون طلایه‌دار تاریخ فردا ببیند و مظهر تمدن شرق»

نویسنده «راز سرزمین آفتاب» در ادامه با تاکید خوش‌بینانه‌اش بر اینکه «تاریخ فردا، تاریخ تمدن شرق است»؛ ادامه می‌دهد:

«در اینکه سپیده تمدن شرق سرزده است، تردیدی نیست و چه بسیارند از میان غربیان نیز کسانی که این حقیقت را، همچون جانورانی که وقوع زلزله را پیشاپیش احساس می‌کنند، دریافته‌اند و به فروپاشی ایمان آورده‌اند و حتی طلوع ستاره تقدیر را در ناصیه شرق دیده‌اند»

آوینی با این پیش‌فرض پذیرفته‌شده‌اش بحث را درباره ژاپن و مواجهه‌اش با غرب پی می‌گیرد و سوالی طرح می‌کند بر این مبنا که «چرا در میان ممالک این سوی سیاره زمین (سرزمین آفتاب) فقط ژاپن  به تاریخ تمدن غرب ملحق شده است؟» روشن است که در اینجا مراد آوینی از «ملحق شدن با غرب» صورت‌بندی توافقات و معاهدات  سیاسی و اجتماعی و علمی و… نیست، منظور نظر آوینی بیشتر معنایی فلسفی از واژه الحاق است؛ ملحق شدن به غرب در این معنا یعنی «اشتراک در تقدیر تاریخی غرب» و «هم‌افق شدن فکری و فرهنگی»؛ چه، این دو (فرهنگ و فکر) بنیادی‌ترین عناصر تاریخ را می‌سازند. آوینی می‌نوید:

«وضع کنونی کشورهای دیگری چون «کُره» و «هنگ‌کنگ» و «تایوان» و «تایلند»… از لحاظ توسعه اقتصادی، در کنار واقعیت ژاپن، می‌تواند ما را به این نتیجه برساند که خصوصیات روحیِ نژادِ زرد در این میان نمی‌تواند خالی از تأثیر باشد. اما آیا همه واقعیت همین است؟

پژوهشگران و نویسندگانی که درباره ژاپن نوشته‌اند غالباً اذعان دارند که ژاپن با حفظ هویت سنتی خویش توانسته است به توسعه تکنولوژی و سرمایه‌داری دست یابد و این اگر چه مطلق واقعیت نیست، اما با آن بیگانه هم نیست. با صرف نظر از این بحث که آیا جمع سنت و تجدد ممکن است یا خیر، روی دیگر این سخن آن است که در ژاپن، مقاومت‌های سنتی و مذهبی در برابر تجدد به مراتب از همه کشورهای دیگرِ مشرق زمین کمتر است و به اعتقاد من رازِ سرزمین آفتاب در همین جاست و راز هماره در همان‌جا نهفته است که کمتر به جست و جوی آن بر می‌آیند.»

نویسنده مقاله که گام به گام دیالکتیک فکری‌اش را برای مخاطب افشاء می‌کند، گویا در ضمن این بند اخیر، ایده مرکزی و محوری بحثش را در فاش می‌سازد؛ اکنون آوینی در سیر تاملی «راز سرزمین آفتاب»  ایده خود را یافته و از این پس تنها کاری که باقی می‌ماند شرح و بسط این ایده محوری و ارائه فاکت‌ها و آموزه‌هایی است که این ایده را تایید می‌کنند. از نظر او جمع سنت و مدرنیته بی‌خود و بی‌جهت روی نمی‌دهد و اگر بپذیریم چنین جمعی در «توسعه به سبک ژاپنی» روی داده، این رویداد 2 عامل اصلی دارد: «عدم مقاومت سنت ژاپنی» و «وجود خصوصیات روحی هم‌سو با توسعه تکنولوژیک و سرمایه‌دارانه در ژاپن». نویسنده صریحا اعلام می‌کند که:

«جمع سنت و تجدد ممکن نیست و اگر در سرزمین آفتاب این جمع امکان یافته، از آن روی است که از یک سو مقاومت سنت ژاپنی در برابر تمدن غرب و توسعه سرمایه‌داری از همه جای دیگر کم‌تر است و از سوی دیگر، در بطن سنت ژاپنی صفات و خصایصی وجود دارند که می‌توانند با توسعه تکنولوژی و تمدن سرمایه‌داری هم‌سویی و هم‌جهتی داشته باشند. میان خصوصیات روحیِ نژادِ زرد و سنت‌های آنان نیز نسبتی خاص وجود دارد که علی رغم اهمیت بسیار، ناگزیریم از آن در گذریم.»

بنا بر نظر شهید آوینی تعارض سنت و دین با توسعه تکنولوژیک، اگر با رویکری تاریخی همراه باشد، یعنی قومی بخواهد با انصراف از جهات دیگر تنها به آن نوع از توسعه توجه کند، تعارضی بنیادین و سازش‌ناپذیر است که اگر همه شرایط تاریخی برای چنان توسعه‌ای هم فراهم شود، باز دین و سنت مانع تحقق آن خواهند شد. سیدمرتضی اینگونه می‌نویسد:

«رویکرد تاریخی اقوام و امم به توسعه تکنولوژی بلااستثنا با مقاومت بسیار جدی و سازش‌ناپذیر سنت و دین روبه‌رو شده است و علت عدم موفقیت کشورهایی را نیز که مادرِ تکنولوژی نبوده‌اند، در همپایی با تمدن غرب، باید در همین جا جست و جو کرد، تا آنجا که باید گفت با وجود این تعارض، حتی اگر سایر شرایط تاریخی نیز فراهم آیند، توسعه تکنولوژی محقق نخواهد شد.»

وی سپس درباره مفهوم «رویکرد تاریخی» توضیح می‌دهد و خاطرنشان می‌کند که لازمه این رویکرد انحضاری تاریخی به توسعه تکنولوژیک، «انصراف از سایر جهات» است؛ به این معنا که توسعه تکنولوژیک طالب انحصار است و همین انحصارطلبی است که با مقاومت سنت و دین مواجه می‌شود، و الا امروزه بسیاری از جوامع سنتی و دینی هستند که از تکنولوژی و توسعه تکنولوژیک (غیرانحصاری) برخوردارند. آوینی می‌نویسد:

«مراد از رویکرد تاریخی نیز توجهی است که لازمه‌اش انصراف از سایر جهات است، و اگر نه، در سراسر دنیای امروز شاید جایی نباشد که حیات مردمان بی‌نیاز و مستقل از محصولات تکنولوژی مدرن باقی مانده باشد. استفاده از اتومبیل و یخچال و جاروبرقی و ماشین لباس شویی و حتی تلویزیون و کامپیوتر می‌تواند تحت شرایطی خاص با سنت و دینداری جمع شود، اما رویکرد تامّ تاریخی به تمدن غرب – یعنی آنچه که در ژاپن امروز روی داده است – نمی‌تواند بدون انصراف از دین و سنت محقق شود، مگر آنکه در بطن دین و سنتِ یک قوم آمادگی لازم برای هم سویی با آن موجود باشد و نگارنده، اگر چه بسزا نمی‌داند که در تأیید مدعای خویش شاهد مثال از میان غربیان برگزیند، اما ناگزیر است که در این مقام به ماکس وبر و تحقیقات گران‌قدر او در جامعه‌شناسی تطبیقی ادیان و مذاهب اشاره کند»

نویسنده مقاله «راز سرزمین آفتاب» در ادامه نسبت میان سنت ژاپنی شینتو (دین رسمی کشور ژاپن) و توسعه تکنولوژی در این کشور را با نسبت تمدن سرمایه‌داری و پوریتانیسم در غرب مقایسه می‌کند که پیشتر ماکس وبر آن را مورد تحلیل و تجزیه قرار داده بود. آوینی نسبت میان شینتویسم و توسعه تکنولوژی غربی در ژاپن را صورت دیگری از نسبت تمدن سرمایه‌دارانه و پوریتانیسم قلمداد می‌کند؛

«ماکس وبر با درک این حقیقت که واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی را نمی‌توان در قالب‌های انتزاعی قوانین علمی محصور کرد، در انتقاد به ماتریالیسم تاریخی اظهار می‌داشت که در تحولات تاریخی جوامع نباید در جست و جوی علتی مشترک و ایجابی برآمد. نسبتی را که او بین تمدن سرمایه‌داری و پوریتانیسم یافته بود می‌توان صورتی دیگر از همین رابطه‌ای دانست که در این مقاله بین سنت ژاپنی شینتو و توسعه تکنولوژی در ژاپن برقرار می‌شود.»

ادامه دارد…

انتهای پیام/

نویسنده
خبرنگار آفتاب شمال
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی فحش و افترا به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • موارد درگیری با کاربران در پاسخ به نظرات دیگر کاربران پذیرفته نمی‌شود.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *